شازده پسر مامان دردامان طبیعت (سیزده بدر)
سلام نفس مامان، دیدم دیگه کم کم داریم به سیزده بدر سال آینده نزدیک میشیم برای همین دیگه باید زودی عکسهای سیزده بدر امسال رو برات بزارم. فندق ناناز من، امسال با مامان جون اینها و عمه جون شیوا برای بدر کردن سیزده ،رفتیم طرفهای سعیدآباد. با اینکه بعد از برگشتن از سرعین یه کم سرماخورده بودی و نق و نوق و ناله زاری میکردی ولی در حالت کلی بهمون خوش گذشت. اون گلهای وحشی توی دستم که خیلی شبیه گل زعفران بود بابایی برامون چیده بود. وای وای وای چشم مهیار رو دور دیده بودی و داشتی با دفتر مشقش حسابی بازی میکردی، بیچاره مهیار هم از همه جا بیخبر داشت گل بازی میکرد که عکسش رو برات گذاشتم. آخه یکی نیست بگه که عمه سیزده بدر اونم در داما...